یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

هفت دور عاشقانه

هفت دور زندگی مشترکمون گذشت و امروز این شراب ناب هفت ساله شد. هفت سال این دور گردون رو من و بابا با هم طی کردیم .یه جاهایی به مراد دلمون نچرخید ولی یاد گرفتیم تو همون لحظه ها کنارهم باشیم و پا به پای هم بریم و دور گردون رو با دلمون همپا کنیم. هنوز ازین شراب هفت ساله سرمستیم و شاد.الهی که همیشه سرمست این باده باشیم.
27 فروردين 1392

نوروز92 دیار کارمانیا

خیلی وقته این پست رو آماده کردم ولی نمیدونم چرا هنوز آپ نکردم.عیب نداره ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است مگه نه؟ سال تحویل امسال رو اصفهان بودیم و خوشحال از اینکه امسال خاله افسانه مهربون و مهتا و عرفان هم خونه مامانی اینا بودن و قرار بود سال جدید رو باهم و کنار هم شروع کنیم. خوب دیگه مزیت این که عروسی خواهرت قبل از عید باشه همینه دیگه . ما خواهرها رو که هرکدوم تو یه دیاریم تو خونه پدری جمع میکنه. جمعه دوم فروردین کوله بارمون رو بستیم به سمت دیار کرمان. از شهریور سال قبل که نی نی دوست مهربون بابا عمو معین به دنیا اومده بود تا الان همه اش برنامه ریزی میکردیم بریم کرمان و فرنیای گل رو ببینیم که نمیشد. بالاخره امسال بخت باهام...
25 فروردين 1392

جبران مافات+کلاس زبان+پی نوشت

پیرو همون قولی که تو پست قبل بهت دادم، این دوروز رو با تو گذروندم و کلی ستاره به خودم دادم که عصبانی نشدم.  سعی کردیم یه روز رو بدون گریه بگذرونیم و شد. دیروز رو با هم رفتیم پارک و کلی بازی کردی و کلی باهم خندیدیم. یه وقتهایی دوباره بهانه گیری میکردی ولی از اونجایی که به خودم قول داده بودم عصبی نشم با آرامش حل شد و بعد از نیم ساعت بهونه گرفتن و دیدن آرامش من دوباره همه چیز عادی میشد و میرفتی دنبال کار خودت.دیشب وقتی خواستی بخوابی دستت رو دور گردنم حلقه کردی و گفتی: مامان ما همدیگرو خیلی دوست داریم مگه نه؟ قربون تو دختر خوشگلم برم که این همه مهربونی. امروز هم با هم رفتیم کلاس زبانی که تحقیق کرده بودم در موردش که ببینم تورو ثبت نام...
23 فروردين 1392

عذرخواهی

یکی دوماهی که گذشت به خاطر کار و درگیریهای ذهنی و عروسی و روزهای پرکارش و مریضی عمو و روزهای بدش  کمتر بهت رسیدم. هنوز از بهار لذت نبردی. هنوز کودکانه تو چمنهای تازه سبز شده ندویدی. این روزهایی که گذشت بیشتر عصبانی شدم و صدام روبالا بردم. بعضی وقتها دلم میخواست حرصم رو از این روزها خالی کنم و تو درست همون موقع کاری میکردی که نباید  و اونوقت من صدام رو واسه تو بلند میکردم. ببخش نازنینم. چشمهای معصوم تو بعد از اینکه عصبی میشدم دلم رو به درد میاورد و اونوقت بیشتر از قبل عصبانی بودم و اینبار از خودم که چطور تونستم سر کوچولوی خونمون داد بزنم.وای که چقدر اون لحظه ها بد بود.شاید به خاطر همینه که امروز که یکی دوساعتی رو خونه زنعمو مه...
20 فروردين 1392

رگ‌های خشکیده‌ی زاینده‌رود دوباره نمناک شد

  ای باد مشک بیز چو امواج زنده رود از من به سرزمین سپاهان رسان درود آنجا که شاهکار هنرها و ذوقهاست پیوند گشته اند به هم چون تار و پود آن سرزمین که همچو بهشت از هوای آن ریزد صفا و خرمی و نغمه و سرود امروز اصفهان دوباره جون گرفت.دوباره مردم خندیدن. دوباره شاد شدن. دوباره اصفهان با زنده رودش زندگی کرد. امروز دوباره آب به لبهای خشک و ترک خورده زاینده رود برگشت و دوباره نفس کشید و زنده شد. خیلی دلم میخواست این لحظه رو خودم بادوربین خودم ثبت کنم و ماندگار کنم ولی نشد. وعده بالادستیها که گفته بودن عید رودخونه زنده میشه محقق نشد و ما هم نتونستیم تو این لحظه ها شریک باشیم ولی از دور خبرا رو رصد میکردم. دیشب خاله ها و ...
20 فروردين 1392

رنگ خدا

اینروزها همش دارم به حکمت خدا و رنگ خدا و حضور خدا فکر میکنم.بعضی وقتها میگم خدایا شکرت که بدتر از این نشد. بعضی وقتها هم فکر میکنم آخه خداجون حکمت این کارت چی بوده.؟ چرا باید یهو عمو امیرت به این روز بیفته؟جوون سرزنده و ورزشکار چرا باید یهو بی خود و بی جهت رگ قلبش پاره بشه و بره زیر تیغ جراحی و عمل قلب باز انجام بده؟دلم نمیخواد ناشکری کنم خدا ولی حکمتت رو درک نمیکنم. میدونم که الان همینکه داره نفس میکشه همینکه جلوی چشممون میتونه چندقدم راه بره همش رو از تو داریم خدا. میدونم که خودت برش گردوندی ولی بازم نمیتونم درک کنم .خدایا منو ببخش. شکرت به خاطر داده ها و نداده هات.شکر... شب دوم فروردین قلب عمو امیر درد میگیره و سریع میبرنش اورژانس....
19 فروردين 1392

چیزی مثل معجزه

خدا رو شکر که همه روزهای خدا میگذره. روزهای خوبش میشن خاطره و روزهای بدش تجربه های تلخ... خدا رو شکر که گذشت .. امیر هم رو به بهبوده و خیلی بهتر شده تو این چندروز. دیروز دوباره وقت دکتر داشت دکترش از همه چیز راضی بوده و فقط همش میگفته این مثل معجزه است . خدایا شکرت پی نوشت: دوستای عزیزم از همه اتون ممنونم به خاطر همراهیهای سبزتون. شما که با کامنتهای قشنگ و پرمهرتون با دعاهای قشنگتون همراه این لحظه های سختمون بودین و کنارمون بودین ... دوستتون دارم دوستای مهربون ...
18 فروردين 1392
1